به م.ب
این نوشته رو برای تو می نویسم عزیز که تازه پارسال وارد دانشگاه شدی، به گمانم قبل از ورود به دانشگاه ارتباط چندانی با پسرها نداشتی، از طبقه متوسطی و از شهری اندازه مشهد یا کوچکتر از اون. مثل اغلب دخترهای ایرانی بزرگ شدی و مثل اونها از تجربه هایی که میتونه آگاهی اجتماعی کافی به فرد بده، بی نصیب بودی و حالا تنها، بی مهابا، باشتاب و بدون مهارت و اطلاعاتی که بتونه پشتوانه تو قرار بگیره، وارد بازی شدی.
بدون اینکه احتیاط کنی، با سادگی و صداقتی که هنوز باکره است و از واقعیتهای کثیف و تلخ جامعه آبستن نشده می خوای با همه ارتباط برقرار کنی. در حالیکه قواعد و قراردادهای اجتماعی رو در جایی که دست و پاگیر و بی معنی به نظرت میرسه کنار می گذاری. و حالا دیگه فقط توی دانشگاه بازی نمی کنی و شیطنت و کنجکاوی، تو رو به فضاهای کاری هم کشونده. و همین جاست که من رو نگران کرده.
بالاخره توی دانشگاه اکثر همبازیهای تو هم سن و سال خودت هستن و هنوز خیلی کوچیکن برای اینکه آگاهانه و با طرح و تصمیم قبلی مسبب وارد شدن آسیب جدی به تو بشن. منظورم آسیب هایی است که معمولا ذاتش چندان وخیم و بحرانی نیست بلکه هزینه ای که ناچار میشی بابتش به جامعه بپردازی، جدی است و گاهی غیر قابل پرداخت. یعنی هر چی هم تلاش کنی، مقروض و بدهکار خواهی بود. و همیشه گناهکار. حالا که میدان بازی پیچیده تر و خطرناکتری رو انتخاب کردی، من نگران توام.
البته این نگرانی نمی تونه کمکی به تو بکنه...
تو به اطلاعات احتیاج داری. هر دختر دیگری هم به جد به چنین اطلاعاتی نیاز داره. مهم نیست که برای کسبشون زمان، حوصله و علاقه داری یا نداری؛ باید براشون وقت بذاری. همون طور که برای آگاهی به روشهای جلوگیری از بارداری یا ارتباط سالم و بی خطر جنسی باید وقت بذاری، در زمینه ارتباطات و مراودات اجتماعی هم لازمه دانشت رو تقویت کنی. چون هزینه بیشتر رو همین دخترک میده و نه طرف مقابلش.
تنها بازی نکن. ممکنه پشیمون بشی یا اینکه شرایط سخت و پراسترسی رو سپری کنی که با همفکری و همراهی یکی دو تا دوست هم جنس خودت می تونستی راحت تر پشت سر بگذاری. یه بار همین جا نوشتم عاشق شدن آدم رو از جنگ سگی زندگی عقب میندازه. انگشت تو چشم هنجارها و قواعد و ارزشهای جامعه کردن هم می تونه تو رو به همین بلا دچار کنه.
اگر دلت می خوای بازی کنی، قبلش ببین چی کار میکنی؛ چی میدی و چی به دست میاری.
من هم هیجان رو دوست دارم، خطر کردن رو و اینکه اون جور که دلم میخواد رفتار کنم، اما گاهی ممکنه ببینی ارزشش رو نداشت.
بدون اینکه احتیاط کنی، با سادگی و صداقتی که هنوز باکره است و از واقعیتهای کثیف و تلخ جامعه آبستن نشده می خوای با همه ارتباط برقرار کنی. در حالیکه قواعد و قراردادهای اجتماعی رو در جایی که دست و پاگیر و بی معنی به نظرت میرسه کنار می گذاری. و حالا دیگه فقط توی دانشگاه بازی نمی کنی و شیطنت و کنجکاوی، تو رو به فضاهای کاری هم کشونده. و همین جاست که من رو نگران کرده.
بالاخره توی دانشگاه اکثر همبازیهای تو هم سن و سال خودت هستن و هنوز خیلی کوچیکن برای اینکه آگاهانه و با طرح و تصمیم قبلی مسبب وارد شدن آسیب جدی به تو بشن. منظورم آسیب هایی است که معمولا ذاتش چندان وخیم و بحرانی نیست بلکه هزینه ای که ناچار میشی بابتش به جامعه بپردازی، جدی است و گاهی غیر قابل پرداخت. یعنی هر چی هم تلاش کنی، مقروض و بدهکار خواهی بود. و همیشه گناهکار. حالا که میدان بازی پیچیده تر و خطرناکتری رو انتخاب کردی، من نگران توام.
البته این نگرانی نمی تونه کمکی به تو بکنه...
تو به اطلاعات احتیاج داری. هر دختر دیگری هم به جد به چنین اطلاعاتی نیاز داره. مهم نیست که برای کسبشون زمان، حوصله و علاقه داری یا نداری؛ باید براشون وقت بذاری. همون طور که برای آگاهی به روشهای جلوگیری از بارداری یا ارتباط سالم و بی خطر جنسی باید وقت بذاری، در زمینه ارتباطات و مراودات اجتماعی هم لازمه دانشت رو تقویت کنی. چون هزینه بیشتر رو همین دخترک میده و نه طرف مقابلش.
تنها بازی نکن. ممکنه پشیمون بشی یا اینکه شرایط سخت و پراسترسی رو سپری کنی که با همفکری و همراهی یکی دو تا دوست هم جنس خودت می تونستی راحت تر پشت سر بگذاری. یه بار همین جا نوشتم عاشق شدن آدم رو از جنگ سگی زندگی عقب میندازه. انگشت تو چشم هنجارها و قواعد و ارزشهای جامعه کردن هم می تونه تو رو به همین بلا دچار کنه.
اگر دلت می خوای بازی کنی، قبلش ببین چی کار میکنی؛ چی میدی و چی به دست میاری.
من هم هیجان رو دوست دارم، خطر کردن رو و اینکه اون جور که دلم میخواد رفتار کنم، اما گاهی ممکنه ببینی ارزشش رو نداشت.