« خانه | روم کم شد! » | ساده! تو اهل کدام دیاری؟! » | خیال کردیم خیلی باحالیم » | کی؟؟؟ » | به م.ب » | هدیه تولد » | کدوم بهتره؟ » | اعظم خانم؛ شبیه واقعیت » | ای ول خودم! » | یا عاشق بشین یا زندگی کنین »

پیامبر من

"یک نفر آمد
تا عضلات بهشت
دست مرا امتداد داد."
دوستش داشتم؛
باورش داشتم؛
ایمانش رو؛
"یک نفر آمد که نور صبح مذاهب در وسط دکمه های پیرهنش بود.
از علف خشک آیه های قدیمی
پنجره می بافت."
قبولش داشتم؛
و تک تک کلماتش رو با تمام وجود، سرمیکشیدم؛
"یک نفر آمد کتابهای مرا برد.
روی سرم سقفی از تناسب گلها کشید.
عصر مرا با دریچه های مکرر وسیع کرد.
میز مرا زیر معنویت باران نهاد.
...
فرصت ما زیر ابرهای مناسب
مثل تن گیج یک کبوتر ناگاه
حجم خوشی داشت."*

یک بار از من خواست روی میز دراز بکشم.
گفت در رو به آرومی قفل می کنه و هیچ کس نمی فهمه.
یادم نیست چه دلیلی داشت؛ اما قطعا استدلال معنوی پشت کارش خوابیده بود؛ یعنی همون چیزی که اعتماد من رو به سمت خودش جلب کرده بود؛ شاید خواهش کرده بود آفریده محبوبش روی میز دراز بکشه تا مهری بشم و بر من نماز بخونه؛ تا محبوبش رو تقدیس کنه؛ تا در من "حق" رو ببینه، همون طور که درباره خودش می گفت "انا الحق".
شاید تنها به خاموشی دستگیره در بود که اعتماد نکردم و خواسته اش رو اجابت نکردم وگرنه به او و احتیاط و همه جانبه نگری و مصلحت اندیشی اش به ویژه درباره خودم یقین داشتم.

دیروز بود که توی یه فیلم به عینه دیدم وقتی کسی روی میز خوابانیده بشه چقدر از قدرت دفاع و تسلط بر بدنش کاسته میشه و چقدر ...

*قسمتهایی از شعر سهراب

khak be saram.
madar...

(( khodaeesh ghashang bood))

~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~

yekami vazeh tar benevis ke adam in ghadr too kalash fekr nakone.
hey donbale manie neveshte nare va hey vase khodesh dastan nasaze.
ama bazi neveshte ha haminesh ghashange.
mesle male to!

~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~

اين همه اعتماد ! عاليه ...

~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~

ماجرایی رو شنیدم که طرف به خاموشی دستگیره اعتماد کرده بود. همین که من "شنیدم" فکر کنم به اندازه کافی مشخص می کنه که خوب کاری کردی اعتماد نکردی

~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~

حالا از کجا معلوم این ماجرا واقعی باشه و حتما برای من هم رخ داده باشه؟

~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~

az cheshaye nazet !!!
:D

~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~

az inke be soalayee ke azat porside bodam javab dadi mamnoon samira khanoom.( dar matlabe BE M.B)

~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~

از کجا معلوم که این کامنت ها خطابشون شماست؟

~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~

سلام...حال و های وبلاگتون عوض شده...حداقل توی این سه چهار پست اخیر...حالا از کجا معلوم واقعی نباشه کلک!؟

~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~

گرفیک بالای پست مانع از اینشد که ما چیزی ازش بفهمیم. ایضا کامنت ها هم مشکوک میزد. فکر کنم پست خانوادگی بود..؟

~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~

گفتی به اون و به مصلحت اندیشی و احتیاط و همه جانبه نگری واستدلال معنوی و نماز خوندن و انا الحق بودنش اعتمادداشتی؟
گفتی دوستش داشتی؟

~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~

فکر کنم از اون پست های "+18" بود. به ما که مربوط نمی شد.

~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~

قشنگ بود امیدوارم همیشه از این پستهای زیبا بنویسی

~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~

Post a Comment

About me

  • I'm سميرا
  • From

My profile

Friends