حجاب واجب تر از نان شب!
چه بخشی از مفاسد اجتماعی به بی حجابی برمیگردد؟ اگر مساله بی حجابی و بدحجاب حل شود، جامعه تا چه حد به سلامت مورد انتظار نزدیک میشود؟ حفظ حجاب چقدر میتواند مصونیت همراه داشته باشد؟ اصلا امکان حل مساله بیحجابی وجود دارد؟ حل این مشکل با روش سرکوبی، همخوانی و همگرایی دارد؟ اصلا سرمایه های مملکت بینهایت است یا مشکلات و معضلات جامعه آنقدر محدودند که سهم "مبارزه با بیحجابی" از ثروت کشور، اینقدر زیاد است؟
دعوا نکنیم. بحث و مجادله هم را نندازیم، تاریخ گواه بهتری است.
دوره رضاخان- قبل از انقلاب شاه (کتاب روزها): زن رعیت مانعی نبود که روی خود را بنماید، همان مرتبه پایین اجتماعیش، فقرش، او را از رعایت آداب معاف میداشت. ولی زن ارباب هرگز. بنابراین حجاب یک وجه تمایز اجتماعی و اقتصادی نیز بود که آبرو و شان خانواده به آن بستگی داشت.
همه زنهای روستایی چادر و چارقد به سر داشتند. حجاب زنهای روستایی حجاب کامل نبود.هیچ وقت صورت خود را نمیپوشاندند. چادر انها که عبارت بود از یک پارچه کرباسی نیلی رنگ، جلو بدن را باز نگه میداشت. موی جلو سر از زیر چارقد بیرون میزد، و حتی بعضی که تنبانهای کرباسی گشاد میپوشیدند، آن تنبان انقدر کوتاه بود که مانند دامنهای امروز، قسمتی از ساق را برهنه در معرض دید میگذاشت.
ضرورت زندگی، یعنی تفاوت طبقاتی و تمکن، حکم مذهب را به دو نوع جاری میکرد: درباره زنهای اربابی در حد مالیخولیا به اجرا در میاورد و درباره دیگران به طبیعت امور واگذار میکرد.
- از لباس زنان چارقد، صورت خوشایندی نداشت، زیرا زلف را که در زن ایرانی زیباست میپوشاند، اما در مقابل نوعی گردی ماهوار به صورت میبخشید که تا چندی پیش مطلوب چشم ایرانی بود. ارخالق بر سر هم تنگ بود و برآمدگی سینه و گردی بازو را خوب به نمود میاورد. وقتی تکمه هایش بسته میشد، اشکالی نداشت که روی سینه کمی چین بخورد و چنین بنماید که سینه در زیر آن قدری حالت حبس شدگی دارد، و مشتاق است که مانند شاخه جوان بهاری شکوفانده شود. آستینهای چسبان نیز ساعد را شبیه به مینیاتور میکرد که تکمه های قیطانی داشت و قالب ساعد بود. پراهنهای قدیم کوتاه بود، چنانکه اگر زنی قد میکشید تا میوه ای را از درخت بچیند، یک باریکه کمرش از زیر آن پیدا میشد.
-قلمرو مزاحمت پسرهای ارباب، هنگامی که به شرارت میافتادند که این دوره میتوانست چند سال ادامه یابد، زنها و دخترهای رعیتها بودند. حرفهای کنایه دار میزدند، تحبیب و تهدید میکردند و آنها هم از ترس نمیتوانستند عکس العمل جدی از خود نشان دهند. پدر و مادر دختر یا شوهر زن اگر مطلع میشدند، اغلب این شهامت را نداشتند که اعتراض اشکار بکنند[...]گاه پیش می امد که جوانی از فرط شهوت کور شود و به کارهای دیوانه واری دست بزند، زنی را در خلوت تهدید کند، یا از دیوار خانه ای بالا رود. اگر زن مقاومتی نشان میداد آنگاه بود که رسوایی به بار می آمد. جوانهای رعیتی نیز نه انچنان بود که دست به سیاه و سفید نزنند، ولی نمیگذاشتند که کار به برملا شدن بکشد.
در ایران:
- حجاب کاملی که الان به عنوان حجاب برتر شناخته میشده، ریشه تاریخی در ایران نداره.
- پوشش از یک حدی بیشترش، دست و پا گیر و تشریفاتی محسوب میشده.
- در همان گذشته هم که زنان هنوز دستشان به لباسهای جلف غربی نمیرسده و شیطانهای بزرگ هم کاری به کار ناموس این مملکت نداشتند، لباسها توهم و خیال و حتی طمع در دل بیمار دلان ایجاد میکرده.
- زن رو توی کیسه سیب زمینی هم بکنی، باز جذابه.
- ناامنی جنسی به تاریخ ایران پیوند خورده، بی حجاب و با حجاب، ما زنان هیچ گاه از آن مصون نبودیم؛ مگر تا حدی زنان اشراف و نجبا و ثروتمندان.
شاه و حاکم و قاضی، نه تنها زن و دختر افراد شکست خورده در جنگها را به تصرف درمیآوردند که از وابستگان درجه یک خود نیز نمیگذشتند. در این میان زنان اقلیتهای مذهبی و قومی نیز گرفتار هوسرانی و زیاده طلبی های مردان میشدند. زنان جایزه خوش خدمتی بود، آنان را به عنوان هدیه حتی به اجانب پیش کش میکردند. گاه زنان ودختران تمامی یک شهر قربانی خشم یا لطف شاهان میشدند و در اختیار سربازان قرار میگرفتند. زن و فرزند در ردیف مال بوده، هر دزد یا متهم دیگری که بضاعت نداشته وجه بپردازد، زن وفرزندش به فروش یا به مالکیت شاکی میرسیده. زن و دختری که مطبوع شاه میشد، پیشکش وی میگشت و بعد هم –خیلی راحت- مرخص و به خانه پدر یا شوهر بازگردانده میشده.
ضعیفه حق هر مردی بوده و حجاب و ازدواج و پیوند خونی و هر عامل دیگری نمیتوانسته مانع نفوذناپدیری در برابر این تعرض باقی بماند، مگر قدرت. که همیشه زور، پرزور بوده!