ساده! تو اهل کدام دیاری؟!
- سرم درد می کنه! هیچی نمی فهمم! فقط دارم فکر می کنم این پنج سال چیکار کردم؟ پنج سال تمام! یا نه؛ ناراحتی و احساس پشیمونی برمیگرده به سال دوم دبیرستان. وقتی که یکی از بچه های جمع دوستانمون توی کلاس، از اولین تجربه اش از ارتباط نزدیک با دوست پسرش تو خلوت می گفت، که روز پیش اتفاق افتاده بود و او هنوز موضعگیری مشخصی نداشت. نمی دونست کار بدی کرده یا نه. فکر کنم با مطرح کردنش پیش ما می خواست در شکل گیری یه احساس مناسب نسبت به اون ماجرا کمکش کنیم.
کار خاصی نکرده بودند. اینطوری که خودش تعریف می کرد پسرک در حالیکه او رو به دیوار تکیه داده بوده و می بوسیدش، دستش رو به زیر پیرهنش برده بود. همین! همین!
با شنیدن این ماجرا من چی کار کردم؟ من و یکی دیگه از بچه ها رابطمون رو با اون قطع کردیم. راستش اون موقع فکر می کردم با یک فاحشه فرقی نداره.
- اما من چرا یاد این مساله افتادم؟ می خواستم این واقعه رو پیوست بدم به ماجرای بیرون کردن یکی از بچه های سازمان دانشجویان مهندسی از دفتر. و در ماجرای نهایی بگم از ماست که بر ماست. اما نه! اون بار اشتباه نکردم. حقش بود. وقتی همون رو دور زده بود و رفته بود پیش بالاییها خودش رو لوس کرده بود و پشت ما بد گفته بود و فاتحه ما به خصوص من رو با کارشناسیهای قشنگش خونده بود و کاری که قرار بود با هم انجامش بدیم قصد کرده بود که تنهایی با چابلوسی به پایان برسونش، چی کار باید می کردم؟
- حالا این بار من طرد شدم؛ من رانده شدم. بعد از پنج سال عمر گذاشتن، از زندگی عقب موندن، حرص خوردن، عصبانی شدن، گریه کردن، دوندگی و همه چیزهای دیگه.
تو سازمان دانشجویان یکدونه ذره، به حساب نمیام.
بعد این همه مدت خودی، نیستم.
به نظرات و پیشنهاداتت اعتماد که نمی کنن هیچ؛ وقتی در زمینه ای که یک سرش به تو بر می گرده، تصمیمی می گیری، اهمیتی نمی دهند هیچ؛ جلوت ظاهر سازی هم می کنند و باهت روراست نیستند. و نمیگن بهت شک دارن. یاغیگر می دونن تو رو و اهل باند و باند بازی.
ساده بودم.
هنوز هم ساده ام...
کار خاصی نکرده بودند. اینطوری که خودش تعریف می کرد پسرک در حالیکه او رو به دیوار تکیه داده بوده و می بوسیدش، دستش رو به زیر پیرهنش برده بود. همین! همین!
با شنیدن این ماجرا من چی کار کردم؟ من و یکی دیگه از بچه ها رابطمون رو با اون قطع کردیم. راستش اون موقع فکر می کردم با یک فاحشه فرقی نداره.
- اما من چرا یاد این مساله افتادم؟ می خواستم این واقعه رو پیوست بدم به ماجرای بیرون کردن یکی از بچه های سازمان دانشجویان مهندسی از دفتر. و در ماجرای نهایی بگم از ماست که بر ماست. اما نه! اون بار اشتباه نکردم. حقش بود. وقتی همون رو دور زده بود و رفته بود پیش بالاییها خودش رو لوس کرده بود و پشت ما بد گفته بود و فاتحه ما به خصوص من رو با کارشناسیهای قشنگش خونده بود و کاری که قرار بود با هم انجامش بدیم قصد کرده بود که تنهایی با چابلوسی به پایان برسونش، چی کار باید می کردم؟
- حالا این بار من طرد شدم؛ من رانده شدم. بعد از پنج سال عمر گذاشتن، از زندگی عقب موندن، حرص خوردن، عصبانی شدن، گریه کردن، دوندگی و همه چیزهای دیگه.
تو سازمان دانشجویان یکدونه ذره، به حساب نمیام.
بعد این همه مدت خودی، نیستم.
به نظرات و پیشنهاداتت اعتماد که نمی کنن هیچ؛ وقتی در زمینه ای که یک سرش به تو بر می گرده، تصمیمی می گیری، اهمیتی نمی دهند هیچ؛ جلوت ظاهر سازی هم می کنند و باهت روراست نیستند. و نمیگن بهت شک دارن. یاغیگر می دونن تو رو و اهل باند و باند بازی.
ساده بودم.
هنوز هم ساده ام...
هر چي فكر كردم نتونستم بفهمم عبارت:"همين! همين!" يعني چي؟
مي دونين آخه اينجا ايرانه...خوب سوييس كه نيست
تÙسط Anonymous | 1:23 AM
اميدوارم ناراحت نشي دوست من ولي دقيقن همينه "از ماست كه برماست" ...
خيلي از چيزايي كه امروز ازش مي ناليم نتيجه سادگي ديروز ماست ...
بارها تجربش كردم و ميكنم ...اميدوارم زودتر تموم شه ...
تÙسط Anonymous | 2:17 AM
vay akhe cheraaaa??
bavaram nemishe.
تÙسط Anonymous | 9:37 AM
حالا عيبي نداره راحت شدي، برو دنباله پول كه كار دانشجويي آبه!!
ضمنا اگه اين دفعه دوستي اومد ازت كمك خواست طردش نكني فكر كنم بهتره
تÙسط شايگان | 10:52 AM
تنها راهت اينه كه خود كشي كني! هيچ جوري نمي شه اون اهانتي كه به يه دختر بي گناه دادي رو جبران كني.
ولي نگران نباش! اون دنيا به خاطر ثواب بيرون كردن اون بنده خدا بهت اجازه ميدن يه كم عسل بهشتي بخوري
تÙسط Anonymous | 11:11 AM
دنیا همینه خواهر!
تÙسط Mohammad | 2:29 AM
ولی عوضش بهت تبریک میگم که بالاخره وارد یه مرحله جدیدتر شدی!
تÙسط Mohammad | 2:30 AM
همه ی این ها رو بعد از پنج سال یه هو فهمیدید؟!!
تÙسط Anonymous | 11:03 PM
hi conijuwa.
watashiwa Sara desu.22 sai desu.
Iran kara kimashita.
tukudai no kaigaku desu.
senmon wa kika kogaku desu.
dozo yoroshiku onegaishimas...
Samira-son non sai desu ka?
تÙسط Anonymous | 12:28 PM
goftam man ke har rooz miyam inja sar mizanam.
yek yadashti ham bezaram dige.
kam kam to ham japani yad migiri.
boooooooooooos!!
تÙسط Anonymous | 12:30 PM
نمیدونم چرا حرفت منو به یاد این قسمت از حرفای حسین پناهی میاندازه که میگفت: تو ویرونه میبینی که من برای سوسمارش جا تعیین کنم...
همین
تÙسط Anonymous | 7:01 AM
وضعیتت خیلی بهتر از ماست که نمی دونیم بمونیم یا بریم ،شدیم مثل سه سال پیش شما.اوضاع به هم ریخته.
تÙسط Anonymous | 3:51 PM
linke weblogetun ro az too webloge ali gh didam.
bayad begam ke moteasser shodam.
تÙسط Anonymous | 8:06 PM
agha matlabe jadid.....
man ham kash weblog dashtam.
samira koli etefaghe jadi oftade.koli jahaye bahal raftam.
har lahze migoftam kash shoma ha ham boodin.
ax gereftam ke bebinin.ama age weblog dashtam har rooz mineveshtam behtar bood.
maman dirooz fekr konam paye tel geryash gereft.vaghean vase man gerye ham mikone? too zaher ke neshoon nemide.
koli ghose khordam :(
تÙسط Anonymous | 7:45 AM