سینما، لنگه کفشی در بیابان
درسته یکی یه دونه بودن خوبه اما گاهی آدم رو مجبور به انجام کارهایی میکنه که دلت نمی خواد مثل دیدن فیلم "آتش بس".)
با اینکه کارهای تهمینه میلانی جای انتقاد خیلی زیادی داره، با اینکه ایرادهای فنی زیادی به کارش وارده، با اینکه در انجام همون رسالتی که خودش رو نسبت بهش متعهد می دونه -فمنیسم- هم (به نظر من) گند میزنه و در فیلمهاش فمنیسم را به سطح بسیار پایینی تنزل میده و بساط به مسخره کشیدنش رو فراهم میکنه، با اینکه فیلمهاش خیلی شعاریه، و در اونها خیلی اغراق میکنه و سعی نمیکنه با یک کم ظرافت و تعمق پیام فیلمش رو یه جوری برسونه که بیننده بپذیره، با اینکه با انتخاب کلیشه های تکراری و سطحی، شخصیت پردازی اش افتضاحه، بازیگرهاش سیاه (آنتی فمنیست) یا سفید (فمنیست) هستند و زیادی زنها رو برحق میدونه، با اینکه فکر میکنه فیلم اجتماعی میسازه ولی راه حلهاش –مثلا در واکنش پنجم- علاوه بر سطحی بودن حتی در جامعه لیبرالی مثل آمریکا هم پیاده نمیشه، و با اینکه فکر کرده دفاع از زنان حتی به قیمت به سخره گرفتن دوجنسیها و خنگ نشان دادن آنها خیلی ارزشمنده و روشنفکر بازیه،
اما مشکلی رو در روابط زن و مرد باز کرده بود که با وجود سادگی ظاهریش بسیار دردسر سازه، تازه است و زیاد روش کار نشده.
حرفهای نگفته زیاده که سینما میتونه مجال خوبی برای پرداختن بهشون باشه مثل مشکلات زن و مردها در رابطه جنسیشون که با وجود گستردگیش هنوز تابوست؛ یا مسایل و اختافات زن و شوهرهایی که بیست، بیست پنچ سال از ازدواجشون گذشته. تقدیس نهاد خانواده باعث شده تصور کنیم مشکلات زوجین فقط مربوط به سالهای اول ازدواج است و بعدش همه چی گل و بلبل میشه و یا اینکه ازدواج یعنی پیوندی که تا مرگ باقی بمونه یا عشق و عاشقی ولذت (به ویژه لذت جنسی) و هیجان مال جوانهاست، تنها حق جوانهاست. مثلا راحت می تونیم بپذیریم که مادر و پدرمون طلاق بگیرن فقط به خاطر اینکه دیگه مثل گذشته همدیگر رو دوست ندارن و دیگه هم رو تامین نمی کنند؟ و دوباره ازدواج کنند؟ (چون ما هم به اندازه ای بزرگ شدیم و چه بسا زندگیهای مستقل هم داریم، که بچه طلاق به حساب نیاییم.) چه اشکالی پیش میاد اگر این اتفاق بیفته؟ اگر هم پیش بیاد الزاما وضع بدتر از الان میشه؟) احتمالا ما و حتی والدین ما هم نمی پذیرن. چون مگه بیکارن؟ کم دردسر دارن؟ این مساله آن قدرها هم مهم نیست...
مهم نیست همان طور که کودک آزاری و فرزند کشی و دختران فراری و خوشونت خانگی و خودسوزی زنان و حق آزادی بیان و حق شهروندی و خیلی چیزهای دیگه یک زمانی مهم نبود و مساله، ما به حساب نمی یومد. و رسانه ها نقش مهمی در جلب توجه ما به این مسایل بازی کرد. با وجود اینکه اقبال عمومی از تلویزیون در مقایسه با هر رسانه دیگری بیشتره، بهش نمیشه امید داشت؛ تلویزیون فقط قابلیت گندزدن داره. اما سینما میتونه؛ (البته اگر جریان کمرنگ و تاحدی گسسته اش رو در این زمینه قوت ببخشه و کیفیت آثار رو بالاتر ببره.) چرا که خوانایی آن برای عموم از روزنامه و اینترنت بیشتره ، از طرفی یک فیلم خوب اگر معروف بشه، هنوز میتونه مردم رو به سالنهای سینما بکشه. اگر هم مردم سینما نیان یا فیلم مجوز نگیره بالاخره به دست مردم میرسه.
پ.ن: جایزه های کلانی که برای قرعه کشی بانکها یا محصولات بعضی از کارخانه ها در رسانه ها تبلیغ میشه، واقی است؟ واقعا همه اون جایزه ها رو میدن؟ در یک قرعه کشی عادلانه؟ (اگر اون قدر سود میکنند که چنین جوایزی بتونن بدن که الهی بمیرن!) مردم باور می کنن؟ اصلا نهاد دولتی هست که روی صحت و سقم وعده وعیدهای اونها به مردم، نظارت داشته باشه؟؟؟
با اینکه کارهای تهمینه میلانی جای انتقاد خیلی زیادی داره، با اینکه ایرادهای فنی زیادی به کارش وارده، با اینکه در انجام همون رسالتی که خودش رو نسبت بهش متعهد می دونه -فمنیسم- هم (به نظر من) گند میزنه و در فیلمهاش فمنیسم را به سطح بسیار پایینی تنزل میده و بساط به مسخره کشیدنش رو فراهم میکنه، با اینکه فیلمهاش خیلی شعاریه، و در اونها خیلی اغراق میکنه و سعی نمیکنه با یک کم ظرافت و تعمق پیام فیلمش رو یه جوری برسونه که بیننده بپذیره، با اینکه با انتخاب کلیشه های تکراری و سطحی، شخصیت پردازی اش افتضاحه، بازیگرهاش سیاه (آنتی فمنیست) یا سفید (فمنیست) هستند و زیادی زنها رو برحق میدونه، با اینکه فکر میکنه فیلم اجتماعی میسازه ولی راه حلهاش –مثلا در واکنش پنجم- علاوه بر سطحی بودن حتی در جامعه لیبرالی مثل آمریکا هم پیاده نمیشه، و با اینکه فکر کرده دفاع از زنان حتی به قیمت به سخره گرفتن دوجنسیها و خنگ نشان دادن آنها خیلی ارزشمنده و روشنفکر بازیه،
اما مشکلی رو در روابط زن و مرد باز کرده بود که با وجود سادگی ظاهریش بسیار دردسر سازه، تازه است و زیاد روش کار نشده.
حرفهای نگفته زیاده که سینما میتونه مجال خوبی برای پرداختن بهشون باشه مثل مشکلات زن و مردها در رابطه جنسیشون که با وجود گستردگیش هنوز تابوست؛ یا مسایل و اختافات زن و شوهرهایی که بیست، بیست پنچ سال از ازدواجشون گذشته. تقدیس نهاد خانواده باعث شده تصور کنیم مشکلات زوجین فقط مربوط به سالهای اول ازدواج است و بعدش همه چی گل و بلبل میشه و یا اینکه ازدواج یعنی پیوندی که تا مرگ باقی بمونه یا عشق و عاشقی ولذت (به ویژه لذت جنسی) و هیجان مال جوانهاست، تنها حق جوانهاست. مثلا راحت می تونیم بپذیریم که مادر و پدرمون طلاق بگیرن فقط به خاطر اینکه دیگه مثل گذشته همدیگر رو دوست ندارن و دیگه هم رو تامین نمی کنند؟ و دوباره ازدواج کنند؟ (چون ما هم به اندازه ای بزرگ شدیم و چه بسا زندگیهای مستقل هم داریم، که بچه طلاق به حساب نیاییم.) چه اشکالی پیش میاد اگر این اتفاق بیفته؟ اگر هم پیش بیاد الزاما وضع بدتر از الان میشه؟) احتمالا ما و حتی والدین ما هم نمی پذیرن. چون مگه بیکارن؟ کم دردسر دارن؟ این مساله آن قدرها هم مهم نیست...
مهم نیست همان طور که کودک آزاری و فرزند کشی و دختران فراری و خوشونت خانگی و خودسوزی زنان و حق آزادی بیان و حق شهروندی و خیلی چیزهای دیگه یک زمانی مهم نبود و مساله، ما به حساب نمی یومد. و رسانه ها نقش مهمی در جلب توجه ما به این مسایل بازی کرد. با وجود اینکه اقبال عمومی از تلویزیون در مقایسه با هر رسانه دیگری بیشتره، بهش نمیشه امید داشت؛ تلویزیون فقط قابلیت گندزدن داره. اما سینما میتونه؛ (البته اگر جریان کمرنگ و تاحدی گسسته اش رو در این زمینه قوت ببخشه و کیفیت آثار رو بالاتر ببره.) چرا که خوانایی آن برای عموم از روزنامه و اینترنت بیشتره ، از طرفی یک فیلم خوب اگر معروف بشه، هنوز میتونه مردم رو به سالنهای سینما بکشه. اگر هم مردم سینما نیان یا فیلم مجوز نگیره بالاخره به دست مردم میرسه.
پ.ن: جایزه های کلانی که برای قرعه کشی بانکها یا محصولات بعضی از کارخانه ها در رسانه ها تبلیغ میشه، واقی است؟ واقعا همه اون جایزه ها رو میدن؟ در یک قرعه کشی عادلانه؟ (اگر اون قدر سود میکنند که چنین جوایزی بتونن بدن که الهی بمیرن!) مردم باور می کنن؟ اصلا نهاد دولتی هست که روی صحت و سقم وعده وعیدهای اونها به مردم، نظارت داشته باشه؟؟؟
خونه جديد مبارك.
ميبينم كه كامنتدوني تو هم از همونايي شد كه ملت بلد نيستند كامنت بذارن ;)
تÙسط Mohammad | 10:30 AM
چرا اينجا اينقدر رنگ و بوي سفر ميده!
انشالا كجا؟
تÙسط Mohammad | 10:32 AM
عین بیکارهای احمق نشستم کامنتهاتون رو منتقل کنم.
آقا اینجا چرا اون صورتک قرمز که داره از گوشهاش دود بلند میشه نیست؟
تÙسط Anonymous | 11:32 AM
اين مساله که سينما میتونه خيلی از حرفها بزنه رو در مورد سينمای ايران گفتی!؟ مطمئنی اغراق نکردی؟ قبول دارم که سينمای ايران خيلی از تلوزيون مزخرفش سرتره ولی اونم خيلی محدوديتها داره و هنوز مونده تا بتونه در مورد مسائلی مثل تابوهای روابط جنسی زن و مرد صحبت کنه...
برای پینوشت ات هم خوب تحقيق و تفحص مجلس رو برای چی ساختن! ;)
ضمننا تا وقتی که فضای کامنتدونی اينجا دوستانه است بهتره بیخيال کامنت مادريشن بشی!
تÙسط Anonymous | 11:43 AM
خوب من يه عالمه حرف دارم! اول اينكه مهريه پرشين بلاگ رو چطوري دودر كردي و مهريه اين جديده (هموني كه منظور منه) چقدره؟ دوم اينكه واقعا عين بيكارهاي احمق طفلك دونه دونه كامنتها رو كپي كردي اينجا؟ واقعاً؟ با اختلاف دو دقيقه بين هر كامنت؟ سوم اينكه چقدر مطالب اين پست و پينوشت بهم مرتبط بود! از اثرات زندگي جديده؟ چهارم ينكه فلان فلان شده، تو كه سرت گرمه ديگه چرا به سينا ميگي از من وقتهاي خالي ر.خ. رو بپرسه؟
تÙسط Anonymous | 11:07 PM
i'm no advocate for the rubbish they called "atash bas" on the movies, but tell u sth intresting; sometimes what happenes at home is even more ridiculous than the movie itelf.
تÙسط Anonymous | 7:48 AM
خيلی خوب کاری کردی از پرشين بلاگ اومدی بيرون و اومدی ده بالايی ؛) ، خونه جديد مبارک باشه
تÙسط Shabnam | 1:29 PM
سلام سمیرا خانم
تبریک میگم وبلاگتو
تÙسط Anonymous | 7:07 PM
سمیرا جان، میخواستم بگم به اون مطلبی که در مورد لباس نوشته بودی لینک دادم، چون مرتبط به نوشته ام بود.
تÙسط Shabnam | 5:15 PM
به نظر من خیلی مخاطبین سینمای ما رو دست بالا گرفتی
یعنی واقعا چند تا دختر و پسر که از بی جایی میرن یکی دو ساعتی تو سینما با هم باشن اینقدر در رشد فرهنگ مملکت تاثیر گذارن؟!
تا حالا دقت نکردی که بهترین فیلمهای ما که نامزد هزار تا سیمرغ و عقاب و کفتر جشنواره های این ور و اون ور دنیا بودن تو سینمای خودمون به حد نصاب فروش هم نمی رسن؟
نوشتی مقیم مشهد هستی پس حتما یادته که " نفس عمیق " چند روز و کجا اکران شد؟ حالا با آتش بس مقایسه کن
من که میگم اگه بهترین فیلمهای روشنفکری فرانسه رو هم بیاری تو سینمای ما هیچ تاثیری روی مردم و باز شدن باب گفتگو در مورد تابوهای جامعه نداره که نداره
کافیه فقط به میزان بیننده سریالهای نرگس و در قلب من و تو بغل اون یکی دقت کنی تا بفهمی این مشکل سینمای ما نیست که ضعیف عمل می کنه
این مشکل مردم ماست که نم خوان چشمشون روی خیلی چیزها باز کنند
عذر می خوام که یه همچین کامنتی گذاشتم . تازه کلی حرفام نگفته موند.
تÙسط مجید | 10:49 PM
اتفاقا مساله اینه که برای همین مخاطبینی که تو میگی سینما اون هم از نوع تهمینه میلانی شاید تاثیری داشته باشه.
وگرنه کتاب "جنس دوم" رو که نمیشه انتظار داشت بخونن.
ممنونم نوشتی. عذر خواهی چرا؟
حرفهای نگفته رو کی میگی؟
تÙسط سميرا | 9:35 AM