وبلاگ بنویس تا کامروا باشی
ارقام نجومی تعداد وبلاگهای فارسی شاید از یک طرف خبر مسرت بخشی باشه و بشه از اون به عنوان دلیلی برای بعضی از استدلالها و نتیجه گیریهای گل و بلبلمون استفاده کرد؛ اما باید بر اساس تحلیل محتوا هم یک بررسی آماری روی اونها داشت تا باور کنیم افزایش خوب و مفیدی است.
وبلاگهای زرد که تقریبا اختلاف نظری روی مفید و مضر بودنشون نیست. اما تعدادی از وبلاگها هم هستند که اصرار وافری در بروز بودن دارند و صاحبانشون از ارائه هیچ خبر جدیدی -با کمی تحلیل و تفسیرش-، دریغ نمی کنند.این رویکرد از نظر من چند تا مشکل به وجود میاره:
- اگر من بخوام از بین خیل کثیر وبلاگها، اونهایی رو که با علایق یا نیازهای اطلاعاتی من سازگار هستند پیدا کنم ، آیا این وبلاگها رو انتخاب میکنم؟ وبلاگهایی که راجع به انتخابات ریاست جمهوری، مسایل هسته ای، اکبر گنجی، فوتبال، درگذشت پاپ یا هر خبر روز دیگه ای اطلاعات میدهند، بدون توجه به ارتباط موضوعی مطالب؟ (اگر روزنامه هم با گستردگی موضوعیش، همه این موارد رو شامل میشه، فرقش اینه که وسط اینگونه اخبار، دیگه مطالبی که جاش فقط توی وبلاگه مثل خاطرات شخصی نویسنده، در اونها به چشم نمی خوره. از طرفی در روزنامه یک تقسیم بندی صفحه ای بر اساس موضوع وجود داره که تکلیف خواننده رو روشن کنه. و فقط یک نفر نمی نویسه. پس تنوع وتکثر موضوعات به کیفیت لطمه نمی زنه؛ در حالیکه این اتفاق برای وبلاگ می افته.)
- مساله مهمتر اینکه به نظر من این دسته از وبلاگها تنها دلال اطلاعات و اخبار هستند یا اگر خیلی خوش بین باشیم، میشه بعضی از آنها رو تولید کنندگان درجات پایین اطلاعات دانست. عرضه اطلاعات مثل عرضه هر کالای دیگه ای لازمه، اما مثل هر کالای دیگری باید بین میزان تولید و عرضه یک تناسبی برقرار باشه نه اینکه وزنه عرضه به شدت سنگین تر بشه.
- در این واسطه گری و تولید سطح پایین اطلاعات، به نظر من بلاگرها از منابع اطلاعاتی بزرگ و حرفه ای خط می گیرند؛ یکی در انتخاب موضوع، که از اهم و مهم کردن اطلاعات توسط این منابع الهام میگرند. دیگری درباره چگونگی نگرش و تحلیل اطلاعات که از سیاست و خط مش آنها تاثیر می پذیرند.
وبلاگ، بهتره از ویژگیهای خاص و متمایز خودش بهره بیشتری ببره. چرا اطلاعاتی مثل خبر جایزه صلح شیرین عبادی یا زلزله بم یا آموزش مسایل جنسی در سطح وبلاگ اینقدر محدوده؟ چرا تاثیر گذاری وبلاگهای فارسی مثل وبلاگهای آمریکایی در حادثه طوفان کاترینا یا در نگرش مردم بر خدمات و محصولات شرکتهای تجاری نباشه؟
وبلاگ میتونه خلأ اطلاعاتی موجود در رسانه هایی مثل تلویزیون، رادیو، روزنامه یا مجله که یا مالکیتشون انحصاری است و یا با محدودیت صاحب امتیازی مواجه هستند و تیغ سانسور همیشه محدود کنندشون بوده، رو تا حدودی پر کنه؛ اما اینجوری که الان پیش میره، نه.
از طرفی ارزشی شدن شدید به روز بودن و در اختیار داشتن هر چه بیشتر از سرمایه اطلاعات، ما رو درگیر این مخمصه کرده که به ذخیره داده هایی در ذهنمون بپردازیم که نمی دونیم باهشون چی کار کنیم و به چه دردمون میخوره. در حالیکه باز هم در نظریات فیلسوفانه و تئوریهای روشنفکر مأبانمون جای اطلاعات لازم خالی است.
وبلاگهای زرد که تقریبا اختلاف نظری روی مفید و مضر بودنشون نیست. اما تعدادی از وبلاگها هم هستند که اصرار وافری در بروز بودن دارند و صاحبانشون از ارائه هیچ خبر جدیدی -با کمی تحلیل و تفسیرش-، دریغ نمی کنند.این رویکرد از نظر من چند تا مشکل به وجود میاره:
- اگر من بخوام از بین خیل کثیر وبلاگها، اونهایی رو که با علایق یا نیازهای اطلاعاتی من سازگار هستند پیدا کنم ، آیا این وبلاگها رو انتخاب میکنم؟ وبلاگهایی که راجع به انتخابات ریاست جمهوری، مسایل هسته ای، اکبر گنجی، فوتبال، درگذشت پاپ یا هر خبر روز دیگه ای اطلاعات میدهند، بدون توجه به ارتباط موضوعی مطالب؟ (اگر روزنامه هم با گستردگی موضوعیش، همه این موارد رو شامل میشه، فرقش اینه که وسط اینگونه اخبار، دیگه مطالبی که جاش فقط توی وبلاگه مثل خاطرات شخصی نویسنده، در اونها به چشم نمی خوره. از طرفی در روزنامه یک تقسیم بندی صفحه ای بر اساس موضوع وجود داره که تکلیف خواننده رو روشن کنه. و فقط یک نفر نمی نویسه. پس تنوع وتکثر موضوعات به کیفیت لطمه نمی زنه؛ در حالیکه این اتفاق برای وبلاگ می افته.)
- مساله مهمتر اینکه به نظر من این دسته از وبلاگها تنها دلال اطلاعات و اخبار هستند یا اگر خیلی خوش بین باشیم، میشه بعضی از آنها رو تولید کنندگان درجات پایین اطلاعات دانست. عرضه اطلاعات مثل عرضه هر کالای دیگه ای لازمه، اما مثل هر کالای دیگری باید بین میزان تولید و عرضه یک تناسبی برقرار باشه نه اینکه وزنه عرضه به شدت سنگین تر بشه.
- در این واسطه گری و تولید سطح پایین اطلاعات، به نظر من بلاگرها از منابع اطلاعاتی بزرگ و حرفه ای خط می گیرند؛ یکی در انتخاب موضوع، که از اهم و مهم کردن اطلاعات توسط این منابع الهام میگرند. دیگری درباره چگونگی نگرش و تحلیل اطلاعات که از سیاست و خط مش آنها تاثیر می پذیرند.
وبلاگ، بهتره از ویژگیهای خاص و متمایز خودش بهره بیشتری ببره. چرا اطلاعاتی مثل خبر جایزه صلح شیرین عبادی یا زلزله بم یا آموزش مسایل جنسی در سطح وبلاگ اینقدر محدوده؟ چرا تاثیر گذاری وبلاگهای فارسی مثل وبلاگهای آمریکایی در حادثه طوفان کاترینا یا در نگرش مردم بر خدمات و محصولات شرکتهای تجاری نباشه؟
وبلاگ میتونه خلأ اطلاعاتی موجود در رسانه هایی مثل تلویزیون، رادیو، روزنامه یا مجله که یا مالکیتشون انحصاری است و یا با محدودیت صاحب امتیازی مواجه هستند و تیغ سانسور همیشه محدود کنندشون بوده، رو تا حدودی پر کنه؛ اما اینجوری که الان پیش میره، نه.
از طرفی ارزشی شدن شدید به روز بودن و در اختیار داشتن هر چه بیشتر از سرمایه اطلاعات، ما رو درگیر این مخمصه کرده که به ذخیره داده هایی در ذهنمون بپردازیم که نمی دونیم باهشون چی کار کنیم و به چه دردمون میخوره. در حالیکه باز هم در نظریات فیلسوفانه و تئوریهای روشنفکر مأبانمون جای اطلاعات لازم خالی است.