« خانه | ناخوانی جامعه-3 » | ناخوانی جامعه-2 » | وبلاگ بنویس تا کامروا باشی » | ناخوانی جامعه-1 » | تهرون که میگن شهر قشنگیه؟ » | فرض »

اتفاق سگی

(فکر نکنید الان می نویسم تیم محبوب من از جام حذف شد و زندگی دیگر برای من معنایی ندارد!)
اتفاق سگی یعنی اتفاقی که چند سال پیش برای ما افتاده و این روزها یک عده طفلک فلک زده دیگه رو درگیر خودش کرده، آزمون ورود به دانشگاهها.
- رقابت در کنکور هر چه قدر هم سخت تر بشه، ناعادلانه تر بشه، شانس قبولی پایین تر بیاد و بیشتر به ثروت پدران وابسته بشه، باز هم از تعداد شرکت کننده هاش کم نمیشه. حتی اگر بخواد روی تمام جوانب زندگی ما و روی شخصیتهایی که در ما در حال شکل گرفتنه هم تاثیر بگذاره. طوری که وقتی دبستانی هستی، زندگیت توی کلاس زبان، کلاسهای فوق العاده مدارس غیر انتفاحی (که به خاطر همین کلاسهاش این مدرسه رو انتخاب کردی وا ینقدر پول بالای انتخابت دادی)، یا توی کلاسهای آزمون تیزهوشان و یا لای کتاب و دفترها برای اینکه جایگاه همه آشغالهایی که وارد مغزت کردند، مستحکم کنی، میگذره. راهنمایی و دبیرستانی که بشی هم تنها تفاوتش اضافه شدن کلاسهای المپیاد و کنکور به موارد فوقه. دیگه نه وقت چندانی برای بازی می مونه (به جز بازیهای رایانه ای که اون هم تکنولوژی جدید و باکلاسی است که در دنیای امروز باید ازش استفاده کنی)، نه برای مطالعه داستان و کتابهای غیر درسی دیگه یا روزنامه. ممکنه ناخنکی به هنر یا ورزش هم بزنی، اما در نهایت همه یک مشت ربات میشیم که عین کالاهای کارخونه ای شبیه همند و تنها یک کار از عهدشون بر میاد، درس خوندن. اون هم نه درس خوندنی که از روی علاقه و استعداد، انتخاب شده باشه؛ هر چی که معلمها یا طراحان سوال کنکورها صلاح بدونند.
- اما در غیر این صورت میشه مطمئن بود وارد دانشگاه میشی؟ (نج سال پیش با یک سال درس خوندن، کامپیوتر دانشگاه فردوسی میشد قبول شد، ولی راجع به الان نمی تونم نظر بدم.)
- اگه دانشگاه قبول نشیم و از طبقه متوسط یا پایین جامعه باشیم یا خانواده سنتی و بسته ای داشته باشیم، چی میشه؟ یک دیپلمه کار خوب گیرش نمیاد، شأن و موقعیت اجتماعی بالایی نداره، اگه پسر باشه باید بره سربازی، دختر باشه از بین کسانی که سراغش میان یکی رو باید انتخاب کنه و ... (اصلا تصور اینکه چنین اتفاقی برام می افتاد، وحشتنکه! دانشگاه تنها گزینه موجه برای حضور اجتماعی برای اغلب دخترهاست.) از طرفی دانشگاه رفتن علاوه بر اینکه باکلاسه، جذابیت داره، تو میتونی آن چیزی رو تجربه کنی که زمینه اش در بخش دیگه ای از جامعه برای آدم فراهم نمیشه: ارتباط با جنس مخالف، تفریحات متفاوت و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی و -در کل- فرهنگی گوناگون. حتی اگه رویای خارج رفتن ذهنت رو قلقلک میده، دانشگاه میتونه کمکت کنه!

پ.ن : صفحه اصلی پرشین بلاگ یک فهرست کاربران داره. تقسیم بندی موضوعیش که باحاله، بماند. بخش جامعه به تجارت و بازرگانی، تاریخ، سازمانهای غیر دولتی، فلسفه و عرفان، و مذهب تقسیم میشه. یک بخش هم اسمش خانواده است که به شخصی، عمومی، وزندگی تقسیم میشه. کم آوردم!!!!!!

اگه جرات داشته باشی می تونی بدون کنکور هم راه بهتری برای کسب شان اجتماعی پیدا کنی؟
(باور کن شعار نمی دم!)

~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~

http://www.sharghnewspaper.ir/830422/idea.htm

~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~

خوبه. حسابی فعال شدی و برای خودت خواننده های ثابت به هم زدی
سیامک

~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~

بلاگت خیلی مزخرفه

~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~

مطالبتو می خونم . موفق باشی

~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~

Post a Comment

About me

  • I'm سميرا
  • From

My profile

Friends